وَمَضـــات

فَلَمَّا ذَهَبُواْ بِهِ وَأَجمَعُوٓاْ أَن یَجعَلُوهُ فِی غَیَٰبَتِ ٱلجُبِّ وَ أَوحَینَآ إِلَیهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمرِهِم هَٰذَا وَ هُم لَا یَشعُرُونَ

وَمَضـــات

فَلَمَّا ذَهَبُواْ بِهِ وَأَجمَعُوٓاْ أَن یَجعَلُوهُ فِی غَیَٰبَتِ ٱلجُبِّ وَ أَوحَینَآ إِلَیهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمرِهِم هَٰذَا وَ هُم لَا یَشعُرُونَ

مهدی صدرالدین
دانش‌جویِ تمام وقت
(سابقاً) معلّمِ پاره وقت
قلم به دستِ وقت و بی وقت

و البته مهم تر از همه این که:
"عقل دور است از آن جهان که منم"

«سرنوشت فلسطین»

هوالمولی

مادر من معلم تاریخ بود. همین هم باعث شد که کودکی و بخشی از نوجوانی من به جای کتاب‌های قصّه و نقاشی، بین کتاب‌های تاریخ بگذرد و با شنیدن سرگذشت شخصیت‌های تاریخی قد بکشم. از تاریخ اسلام و ایران باستان گرفته تا کمی معاصرتر مثل تاریخ قاجار و پهلوی و حوادث انقلاب اسلامی. یادم می‌آید اولین کتاب تاریخی جدّی هم که با تشویق مادرم در سال چهارم ابتدایی خواندم، کتاب عبور از بحران، خاطرات مرحوم هاشمی رفسنجانی از حوادث سال 60 بود. همان زمان هم بود که مادرم به مرور سعی ‌کرد به من بیاموزد که مطالعۀ تاریخ فقط برای بالا بردن اطلاعات عمومی آدم نیست، بلکه حکم چراغی را دارد که با آن می‌توان راه مبهم و تاریکِ رسیدن به آینده را روشن کرد.

سال‌ها بعد اما بخشی از تاریخ کم کم برایم دغدغه شد و درسی که مادرم به من آموخته بود را بیش‌تر از هر وقت دیگری در ذهنم برجسته کرد. اشغال سرزمین فلسطین بعد از جنگ جهانی اول، بخشی از تاریخ بشر بود که بر خلاف دیگر وقایع کتاب‌های تاریخ، هنوز قصه‌اش به سر نرسیده بود. بخشی از تاریخ بشر که خود کتاب‌های تاریخ هم چندان خوش نداشتند از آن حرفی به میان بیاید و خبرش به نسل‌های بعدی برسد. تا جایی که حتی در ایران خودمان هم که هر سال آخر ماه رمضان در روز قدس برای فلسطین و مظلومیت مردم آن به خیابان می‌آمدیم، کسی نه از فلسطین خبر داشت و نه از آتشی که سال‌ها قبل به جان مردمش افتاده و هنوز خاموش نشده بود. خیلی هم نمی‌شد خبر تاریخی دست اول و درست و درمانی هم از آن در بین کتاب‌های تاریخی به فارسی پیدا کرد. البته بماند که یکی از انگشت‌شمار کتاب‌های تاریخ فلسطین را مرحوم هاشمی رفسنجانی که طعم شیرین قلم خاطراتش را هنوز در ذهن داشتم، سال‌ها قبل از انقلاب به فارسی ترجمه کرده بود، اما غیر از این کتاب و تعداد انگشت شماری دیگر، کتابی به فارسی نبود که قصّۀ پر غصّۀ حادثه‌ای که برای فلسطین رخ داده بود را تعریف کرده باشد. همین هم شد که چند سال پیش، وقتی ناشر ترجمۀ کتاب سرنوشت فلسطین را به من پیشنهاد داد، در مدت کوتاهی کل کتاب را خواندم و با اشتیاق فراوان ترجمۀ آن را پذیرفتم.

اگرچه سرنوشت فلسطین با دیگر کتاب‌های تاریخی تفاوت داشت و شاید اصلا با تسامح بتوان آن را یک کتاب تاریخ دانست. ماجرای نوشته شدن این کتاب بر می‌گشت به دهۀ هفتاد میلادی، زمانی که پس از شکست سخت اعراب در جنگ شش روزه، مسئلۀ فلسطین بیش از هر وقت دیگری می‌رفت که از حافظۀ تاریخی مردم دنیا پاک شود. اما همان زمان گروهی از روزنامه‌نگاران مستقل آمریکایی در ایالت نیوجرسی، با دغدغۀ حمایت از مردم فلسطین که صدای‌شان دیگر به گوش کسی نمی‌رسید، تصمیم می‌گیرند با مرور منابع تاریخی دست اول، گزارش کاملی از حوادث سال‌های ابتدایی اشغال فلسطین بنویسند و بلایی را که استعمار سر مردم فلسطین آورده بود را برای دیگر مردم دنیا بازگو کنند. و البته به همین هم اکتفا نمی‌کنند و تعدادی از آن‌ها برای این که گزارش‌شان تا سر حد امکان به واقعیت زندگی مردم فلسطین و آن‌چه بر آنان گذشته نزدیک باشد، با وجود خطر جنگ و درگیری به سرزمین‌های اشغالی سفر می‌کنند و شرح دیده‌های میدانی خود از زندگی و مقاومت فلسطینی‌ها در اردوگاه‌های آوارگان و شهرهای فلسطین اشغالی را در کتاب می‌آورند.

اما برگردم به همان درسی که در ابتدا گفتم از مادرم آموخته بودم. خواندن تاریخ اشغال سرزمین فلسطین، بیش از آن‌که مرور حوادث گذشته باشد، مثل فانوسی آیندۀ فلسطین و راه آزادی آن را به ما نشان می‌دهد.  تنها در یک مورد آن و برای این که بدانیم حماسۀ رزمندگان فلسطینی در عملیات طوفان الأقصی و نبرد 465 روزه‌شان با اشغالگران چقدر از نظر تاریخی ارزشمند بود، فقط کافیست نگاهی به سال‌های ابتدایی اشغال فلسطین بیاندازیم. از همان روزهای ابتدای اشغال فلسطین در دهۀ چهل میلادی که قیام فداییان در برابر شبه‌نظامیان اشغالگر صهیونیست به رهبری مجاهدانی چون شیخ عزالدین قسام آغاز شد تا جنبش‌ ملی‌گرایی عربی جمال عبدالناصر که دنبال بازپس گرفتن فلسطین بود ولی در جنگ شش روزه سال 1967 شکست سختی خورد، تا بعدها که به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، جنبش‌های مقاومت اسلامی در فلسطین مثل جهاد و حماس، انتفاضۀ اول و دوم را به راه انداختند، اصلا سابقه نداشت که مردم فلسطین توانسته باشند به اشغالگران اسرائیلیِ تحت حمایت قدرت‌های نظامی دنیا حمله کنند، این تعداد اسیر و کشته از آن‌ها بگیرند و بعد در طول یک سال و نیم چنان مقاومتی از خودشان نشان بدهند که رژیم اسرائیل دست آخر با تسلیم شدن در برابر شروط آن‌ها این‌گونه تن به آتش‌بس بدهد. اگرچه که نبرد برای آزادی سرزمین فلسطین هنوز تمام نشده و مردمش با وجود بیش از46000 داغی که تنها در یک سال گذشته دیده‌اند، از آرمان خود برای بازپس گرفتن وطن‌شان دست نکشیده‌اند. چرا که به قول استاد شهید رفعت العرعیر:«در فلسطین اشغالی، آتش‌بس تنها یک معنی دارد. آن هم این که هر وقت فلسطینی‌ها بس کرده‌اند، این آتش اسرائیلی‌ها بوده که شعله‌ورتر شده است.»

  • ۰۳/۱۲/۲۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی